یک روز در عینید بالا
من امروز رفتم دهات آقا. با مامانی رفتیم ماهی گرفتیم بعدش یاس و سینا اومدند. با سینا رفتم سر استخر و ....
من امروز افتادم تو استخر .... بووووووووو گلی شدم. لباسام کثیف شد.
بادبادکم خراب شده بود آقا برام نخ آورد و بابا برام درستش کرد و اونو هوا کردیم. یه دفعه نخش پاره شد و باد اونو برد. من قهر کردم و بابام رفت آوردش. بابام گفت من این دختر غرغرو رو دوست ندارم میخوام عوضش کنم.
شب که رسیدیم خونه من و مامانی رفتیم حمام و بعد مهدیس اومد با همدیگه بازی کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی