حرم امام رضا
وقتی بچه بودم سالی یک بار تابستون میرفتیم مشهد پیش خواهر بزرگم که اونجا زندگی می کرد. حرم امام رضا رو خیلی دوست داشتم به خاطر بوی خوبی که همیشه داشت و سنگهای مرمر صافی که روش سرسره بازی می کردیم. دیروز رفتیم مشهد و نیلو قرار بود با مامانش بره حرم. یه دفعه گفت من حرم رو دوست ندارم. اونجا همه گریه میکنن. وقتی مامانش ازش خواسته بود یک دعایی بکنه، پرسیده بود باید برای دعا کردن گریه کنم؟ نمیدونم چی بگم. شاید هنوز خیلی زوده که باورهای مذهبی در ذهن کوچیکش جا بگیرن. ولی اینو مطمئنم که روش ما درست نبوده.
نویسنده :
بابای نیلو
21:08